زرستان نوشته

ساخت وبلاگ
ابر ها دلشان پر است! سال هاست سکوت کرده اند، منتظرند که بر سرزمین من ببارند... جمعیت مطرود اما، ابر ها را نشانه می گیرند چشم هایشان را بسته اند نبینند ابرها دوست سبز هایند گوش هایشان را گرفته ، فریاد می زنند دروغ را فریاد می زنند  روی سبز ها خاک میریزند و می پندارند مردم من نمی بینند جمعیت مطرود می زرستان نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 14 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 0:39

چشمانی که ناگه گشوده می شوند

حقیقت ، سوزنی که در دل فرو می رود

دلی به وسعت شهر،

شهری که آوار می شود

و خانه امیدی که ویران می شود!

مبادا مردمم در زیر آوار!

مبادا مردمم در درد!

ای که خشت های خانه امید از تو! شهر را روی سر مردمم ویران مکن...

زرستان بانو

زرستان نوشته...
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 23:38

ما هم مثل شما میشیم! یادش بخیر! قدیما که بچه تر بودیم ، هرجا که می رفتیم ، اغلب بزرگترها برای این که دلمونو بدست بیارن و سر دوستی رو باهامون باز کنن، بهمون شکلات می دادن!دوستیمون بر حسب نوع شکلاتی که می گرفتیم، درجه بندی می شد . خیییییلی با اونی که آبنبات عسلی بهمون می داد حال نمیکردیم ، اما عااااشق اونی بودیم که شکلات کاکائویی مغز دار بهمون می داد! هر دفعه که ناراحت میشدیم یا قهر می کردیم،با یه شکلات همه چی از یادمون می رفت و دوباره آشتی می کردیم! دوستی های شکلاتی ... چقدر کم توقع بودیم! شاید بعضی قهر کردنامون ،ارزش یه بیسکوییت یا یه پفک گنده رو داشت ! اما شکلات همیشه کار خودشو می کرد! ... بزرگتر که شدیم،دیگه کمتر شکلات ها رو می گرفتیم! یکم بزرگتر ... - عه خاله! عمو! من که دیگه بچه نیستم! به خیال خودمون دیگه با یه شکلات گول نمیخوردیم! و گاهی میخندیدیم به بچگیامون! سادگیمون! دوستی های شکلاتی!فکر میکردیم روح آدما، فکرشون ، روابطشون ، با شکلات خریدنی نیست که! که هرکی هرجور ناراحتمون کرد، دوباره با گرفتن یه شکلات خوشمزه باهاش آشتی کنیم،یادمون بره! آخه هنوز نمیدونستیم! هنوز بچه بودیم! ن زرستان نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 23:38

ابر ها دلشان پر است! سال هاست سکوت کرده اند، منتظرند که بر سرزمین من ببارند... جمعیت مطرود اما، ابر ها را نشانه می گیرند چشم هایشان را بسته اند نبینند ابرها دوست سبز هایند گوش هایشان را گرفته ، فریاد می زنند دروغ را فریاد می زنند روی سبز ها خاک میریزند و می پندارند مردم من نمی بینند جمعیت مطرود می انگارند که سبزند سبز بودن، حرمت دارد سبز بودن ،دروغ نمی پذیرد و دروغ، تنها حقیقت زندگی جمعیت مطرود است آن ها سبز نیستند سیاهند روحشان سیاه است! مغزشان سیاه است! رنگ سبز به آن ها زده اند... آن ها نمی دانند ابر ها منتظرند که ببارند... ابر ها وقتی ببارند، دروغ ها را می شویند ابر ها وقتی ببارند، سبز ها سر از خاک بر می آورند و آن زمان است که سرزمینم پر از سبز می شود... و سبز ها رشد می کنند، بزرگ می شوند، و می روند تا ثریا... و جمعیت مطرود، در پستی خاک... برای آن ها رسوایی می ماند و خرابه هایی از دروغ و تنهایی و سیاهی که تا ابد در آنند! ابر ها منتظرند که ببارند ای کاش زود... زرستان بانو زرستان نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 23:38

کافی نیست
یک rdquo;شبrdquo;
برای همه آرزو ها...
برای rdquo;تو rdquo; را خواستن،
rdquo;توrdquo; ،
که
آرزوی همه ی rdquo;شبrdquo; های منی...
زرستان بانو
زرستان نوشته...
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 23:38

بوی عطر تو در راهروها

به اندازه همه بهااااار در دلم شکوفه می رویاند...

و من تو را نفس می کشیدم

به اندازه همه وسعت شش هایم می دمیدمت

مبادا...

ذره ای از هوایت در راهروها جا بماند،

برای لاشخورها...

زرستان بانو

زرستان نوشته...
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzarestanc بازدید : 23 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 21:58

دلی که دیگر نمی لرزد a heart that trembless هیجانی که فروکش می کند excitement subsidence شعله احساسی که خاموش می شود، feel the fleme is extinguished و جماعتی که می میرند... and a peoplr who die و آنانند مردگان متحرک! and those walking dead که فقط نفس می کشند just breathe سال هاست مرده اند dead years ago بار ها دل در گروی امید ها گذاشتند... times were hopeful امیدهایی که فروخته شدند hopes that were sold امیدهایی که سوزانده شدند... hopes that bued و لب هایی که دوخته شدند تا آوازی خوانده نشود، the lips were sewn up to has not song دل هایی که سنگ شدند تا دیگر گلی نروید، that hearts were tued to stone to do not go to flower چشمانی که منجمد شدند تا دیگر نبینند، the eyes that were frozen to do not see پاهای زرستان نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : اول مارکت,اولمبياد 2016,اول ماركت,اولمبياد,اولین دخول,اولمبياد ريو دي جانيرو,اولاد حارتنا,اولادي,اول ايام العيد,اول مارکت دورهمی, نویسنده : fzarestanc بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 1:34

سوگند به واژه هایی که از لابلای انگشتان منجمد می تراوند...

سوگند به دل های سنگی،

به چشمه اشکی که خشکیده است

و ذهن های مرده!

-یک فنجان امید لطفا! سرزمینم دارد می میرد

زرستان بانو

زرستان نوشته...
ما را در سایت زرستان نوشته دنبال می کنید

برچسب : دومينوز بيتزا,دوم,دومينو,دومينيك حوراني,دومينوز,دومپریدون,دومينو الحلقة ١,دوما,دومة الجندل,دومنه, نویسنده : fzarestanc بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 1:34